Cart

header

پست های مشاوره ای و انگیزشی اینجا منتشر می شود

detail

گذشت، حمایت، مشورت

گذشت، حمایت، مشورت

اساس تعلیم و تربیت، بر سه اصل پداگوژیکی(علم و مهارت و هنر آموزش، تربیت و یادگیری) استوار است!
گذشت
حمایت
مشورت

 

به نظر می رسد با رعایت این سه اصل، نیازی به کنترل و... نباشد. بل، مدیریت خود و خودکنترلی است!
زیرا ما نمی توانیم جز خود را تغییر داده و کنترل کنیم.
تا یادگیرنده یاد بگیرد که آنان از رفتار ما ! بیش از گفتارِ ما! می آموزند(نقش الگویی).

 

و گذشت!،
آنگاه معنا می یابد که یادگیرنده، رفتار ناپسندی را بروز میدهد.

 

و حمایت!،
هنگامی است که اگر بخواهیم او رفتاری نیک داشته باشد. شخصیت او را حمایت کنیم.
که قطع رابطه با گذشت نکردن، رفتار ناپسند را تقویت می کند.

 

(همه به آدم های شاد و حمایتگر در دنیای کیفی خود نیازمندیم.

معلمان، مشاوران و مدیران بدانند که بچه ها چقدر به گرمی، مهربانی و حمایتگر بودن آنان نیاز دارند.

چند دقیقه توجه به افراد، در روز اعجاز می­کند .)

 

و اما مشورت!،
که عنصر انتخاب را برای راه حل اصلاحی فرارو! در خود دارد. از خود او مشورت بخواهیم که چه می توان کرد؟
در این جا شاید لازم اُفتد قواعدی، آن هم از سوی خودِ یادگیرنده با پیامدهایش وضع شود
(البته چه بسا یادگیرنده افراط کند که لازم است مربی تعدیل نماید)
 
و باز در صورت رعایت نکردن، با صبوری! و دوباره حلقه توسعه فردیِ گذشت، حمایت و مشورت تا...
(فاستقم کما اُمرت! ۱۱۲ هود، در رسالتی که بر عهده گرفتی، پایدار باش!)
 
و چون عزم مربی بر این جزم شد!
نه با رفتارهای مخربِ روابط انسانی؛ عیب جویی (انتقاد) / سرزنش/ شکوه و گلایه/  نق و غرغر/ تهدید/ تنبیه/ دادن باج یا رشوه
برای تحت کنترل گرفتن دیگری
 
بل، با رفتارهای سازنده روابط انسانی؛ گوش سپردن/ حمایت/ تشویق/ احترام/ اعتماد/ پذیرش/ گفت وگو(مذاکره)
و نیز توجه به نیازهای اساسی و بنیادین او؛ تا شخصیت فرد خدشه دار نشود و همواره احترام و اعتماد برقرار باشد
 
که ارتباط موثر و هوشمندانه به دنبال برقراری اعتماد است
و این بدان معناست که به آنان بفهمانیم هرکاری بکنند یا هر حرفی بزنند! طردشان نخواهیم کرد.
 
چون مقدم بر همه، حفظ ارتباط است و حمایت! زیرا افراد به هنگامِ ناکامی در ارضای نیازهای خود، دست به رفتار می زنند.
و ما معمولا دست به کنترل گری می زنیم تا احساس کنترل بیش تری در محیط داشته باشیم.
 
و چنانچه فرد، برای ارضای نیازهایش، روش موثری پیدا نکند، دست به رفتارهای گوناگونی می زند
که در روان شناسی رایجِ سنتی به این رفتارهای ناکارآمد و ناموثر، برچسب بیماری می زنند؛ مضطرب، افسرده، خشمگین، منزوی، و... 

 

مربی!
برای نزدیک ماندن به او، هرکاری می توانی بکن. رابطة تو با او از هر درستی، مهم تر است!
با این ها همه، آنگاه! قاطعانه، آن هم قاطعیتی عاشقانه و مهربانانه!
و حالا، توکل! برخدای مهربان معنا می دهد. 
 

[برداشتی از آیه ۱۵۹ آل عمران

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ

فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِفَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ.

به سبب رحمت خداست که تو با آنان این چنین خوشخوى و مهربانى.

 

اگر تندخو و سنگ‌دل مى‌بودى از گِرد تو پراکنده مى‌شدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش(حمایت) بخواه،

و درکارها با ایشان مشورت کن و چون قصد کارى کنى(قاطع باش! )

و برخداى توکل کن، که خدا توکل‌کنندگان را دوست دارد.( و توکل با این همه مقدمات، معنا می دهد!)]

 
زیرا این مهربانیِ مربی، نشانِ رحمت خدای و ارتباط موثر است.
و ره آورد آن، یادگیری و سلامت روان است و درنغلتیدن به وادی خودتخریبگری اجتماعی(وندالیسم)
 
زیرا بزرگترین آسیب روانی آنان این است که به خودشان احساس افتخار نمی کنند
و همیشه احساس تکلیف و وظیفه دارند، نه حق و مسئولیت پذیری!
ازاین رو، احساس تعلق به جامعه(هویت اجتماعی/علاقه اجتماعی) نداشته!
و چه بسا احساس آن دارند که تا می¬توانند عناصر جامعه را نابود سازند.

 

البته راه چاره برای تبدیل مسئولیت گریزی و نادیده انگاری واقعیت، ترکیبِ متعادلِ شفقت و مهربانی و نیزآموزشِ انضباط است
با حمایت  و دعوت فرد به مسئولیت پذیری بیش تر، برای ارضای نیا زهای خود و رویارویی با واقعیت های زندگی!
 
تا به گاه ناکامی، که تجربه ای است همگانی، نیازهای اساسی خود برآورده سازد.
چه، واقعیت! همیشه با ما هماهنگ و همنوا نیست.
 
و برخی به هنگام ارضای نیازهای شان ناکام مانده و به جای پذیرفتنِ مسئولیت
و جست وجوی راه های موثر دیگر برای ارضای نیازهای خود و انجام عملِ مسئولانه
برای تامین آن ها (مثلا، من مشکل دارم و من مسئول حل مشکل خود هستم و اگر خوب فکر و برنامه ریزی کنم به راه¬حل خوبی خواهم رسید)
مسئولیت گریزانه رفتار می کنند و دیگران و شرایط را مسئول ناکامی خود دانسته
و توقع دارند که واقعیت به نفع آنان تغییرکند
 
و چون چنین نمی شود، سعی می کنند مسئولیت گریزانه، واقعیت را انکارکرده و رفتارِ نامطلوبی بروز دهند.
پس، زمینه ای فراهم کنیم تا فرزندان مان، مسئولیت انتخاب های شان را بر عهده بگیرند!
که زمینه، همان انتخاب است! و نه این که؛ من صلاح تو را بهتر می دانم!


Sender name is required
Characters left: 1000
Comment is required

namad samandehi
map